معنی داغون شدن
لغت نامه دهخدا
داغون شدن. [ش ُ دَ] (مص مرکب) داغان شدن.از هم پاشیدن. متلاشی شدن. رجوع به داغان شدن شود.
داغون
داغون. (ص) صورتی و تلفظی از کلمه ٔ داغان متداول میان مردم تهران. رجوع به داغان شود.
داغون. (اِخ) نام یکی از معبودان مردم فلسطین، او را بصورت نیمه انسان و نیمه ماهی تصویر کنند. (قاموس الاعلام ترکی).
داغون کردن
داغون کردن. [ک َ دَ] (مص مرکب) داغان کردن. از هم پاشیدن. متلاشی کردن. تارومار کردن. متفرق و پریشان کردن. رجوع به داغان کردن شود.
شدن
شدن. [ش َ دَ] (اِ) بره ٔ آهو. (یادداشت مؤلف):
ز عدل و ز انصاف تو در جهان
نیندیشد از شیر شرزه شدن.
فرخی.
شدن. [ش َ] (ع اِ) درختی است شکوفه ٔ آن مانند شکوفه ٔ یاسمین. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد).
شدن. [ش َ/ ش َ دَ] (اِخ) موضعی است به یمن. (منتهی الارب).
فارسی به انگلیسی
Shatter
حل جدول
پریشان شدن.
پریشان شدن
پریشان شدن
داغون شدن
پریشان شدن.
داغون شدن
کنایه از داغون شده
لت وپار
درب و داغون شده
لت و پار
فرهنگ عوامانه
پریشان و متشتت شدن است.
گویش مازندرانی
متلاشی – داغان
معادل ابجد
1415